مقاله : پنجره ایی رو به میراث حکیم توس
او تمام زندگی ، عمر، دارایی ، احساس و هر آنچه داشت.. همه و همه را برای زنده کردن زبان پارسی گذاشت به گونه ای که محمد حسنین هیکل روزنامه نگار نامدار مصری در پاسخ به خبرنگاری که پرسید: چه شد کشور شما مصر زبان بومی خود(قبطی) را از دست داد و زبان عربی را جایگزین آن نمود؟
محمد حسنین هیکل پاسخ گفت :چون ما فردوسی نداشتیم .
متفکر نامدار کشورمان ارد بزرگ می گوید : کتاب گران سنگ شاهنامه ، مهمترین دستاورد پیشینه کهن ماست .
خانم مریم یکرنگی با سه تن از اساتید ادبیات فارسی و شاهنامه شناس گفتگو نموده است که تقدیم می گردد :
مریم یکرنگی: شاهنامه فردوسی بیگمان فاخرترین کتاب در ادبیات حماسی ایران و یکی از مهم ترین کارهای حماسی در ادبیات جهان است، اهمیت این اثر حماسی به اندازهای است که ایرانیان از آن به عنوان کارنامه و سند هویت ملی خود یاد میکنند و همواره این اثر گرانمایه را ارج مینهند و به داشتن آن میبالند در واقع این اثر ارجمند شرح احوال، پیروزیها، شکستها، ناکامیها و دلاوریهای ایرانیان از کهنترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به دست تازیان است و از این رو است که جماعت ایرانی با خواندن این اثر نوعی احساس غرور ملی میکند. همزمان با پایان هزارمین سال سرایش شاهنامه فردوسی و کنگره بینالمللی «فردوسی برای همه هزارهها» که امروز با همکاری نهادهای فرهنگی در کرج برگزار میشود با چند تن از شاهنامهپژوهان کشور گفتوگو کردیم.
بیگانهستیزی ایرانی در تمام سطرهای شاهنامه
دکتر منصور رستگار فسایی، استاد ادبیات دانشگاه شیراز در پاسخ به این سوال که آیا شاهنامه پاسخی به هجوم اعراب به ایران است، به «خبر» گفت: با حمله اعراب به ایران بخشی از مقاومتهای ملی مردم ایران صورت گرفته است و ایرانیها بدون توجه به حقانیت اسلام، نخست با بیگانه ستیزی خودشان در مقابل اعراب مقاومت کردند. این مقاومتها شاید به دلیل دلبستگی ایرانیها به تاریخ گذشته خود باشد اما این مسئله نباید به عنوان مقاومت در برابر دین تلقی شود. بیگانه ستیزی مسئلهای است که در تمام شاهنامه به چشم میخورد و ایرانی در این اثر فاخر همواره بیگانه ستیز است. فردوسی بیگانگان را در شاهنامه «انیران» میخواند که همیشه به مرزهای ایران میتاختند در واقع شاهنامه داستان مقاومتها است.
وی با بیان اینکه در هر دوره از کتاب ارجمند شاهنامه تعبیرهای متفاوت ارایه شده است، عنوان کرد: اسطوره در زندگی انسان گاهی «تاریخ» است. اسطوره یک واقعه ملی است، اسطوره یاد آوری یک واقعه است که در ذهن مردم هیجان داشته و نیاز به تفکر دارد. ما وقتی به شاهنامه نگاه میکنیم از «کیومرث» تا «یزد گرد» شاهد داستانهای مختلف هستیم که در آن زندگی ایرانی به عنوان ملتی بزرگ بر مبنای واقعیتهایی است که اهداف جمعی ایجاد کرده است.
وی که در بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه آریزونای آمریکا تدریس میکند، تاکید کرد: آنچه که ما در شاهنامه به دست میآوریم زندگی توام با واقعیتهای آرمانگرایانه است که در این اثر، دشمن بزرگ برای اینکه با آرمانخواهی جامعه همراه شود، بزرگ جلوهگر شده است.
فسایی با بیان اینکه هر اسطورهای تفسیرپذیر است، توضیح داد: زمانیکه که «کیومرث» به وجود میآید بر فراز کوهی است و این کوه نماد «در اوج بودن» است، کیومرث لباسی از پوست حیوانات بر تن دارد و دیو و دد او را محبوب میدانند و او تمام جوامع انسانی را پیرامون خود جمع میکند از این رو اهریمن در برابر او میایستد در اینجا کیومرث نماد زمامداری قدرتمند است که راه ایزدی و اهورایی را در پیش دارد و این چنین شخصیتی همیشگی و جاودانه است.
این شاهنامهپژوه خاطر نشان کرد: در داستان کیومرث و سیامک ما در مییایبم که انسان حتی در اندیشه بدوی خویش به چیزهایی چون وطن و میهن اهمیت میدهد و در مقابل تفکر اهریمنی میایستد با وجود این فردوسی دلبسته خاک نیست، مرزی که فردوسی به آن اهمیت میدهد مرزی فرهنگی است و اندیشه او آنچنان بلند است که درچارچوب مرزهای جغرافیایی نمیگنجد.
وی با بیان اینکه در وادی اساطیر هر چه به اعماق برویم، خلوص اساطیری ایران معنا دارتر میشود، عنوان کرد: در شاهنامه ما با داستانهای معنامحوری رو به رو هستیم مثلا در یک سوی شاهنامه «ضحاک ماردوش» را داریم که چهرهای اهریمنی است و از سوی دیگر با جوانی چون «کیخسرو» که نماد پاکی است رو به رو هستیم جوانی که بعد کاووس شاه به قدرت میرسد و بعد با حرکت و تلاش خردمندانه خویش در اوج قدرت قرار میگیرد و با دشمنان کهن ایران میجنگد و آنها را از بین میبرد. این جوان که تلفیقی از نسل ایرانی و تورانی (مادرش فرنگیس دختر افراسیاب تورانی) است نظم خاصی را در جهان به وجود میآورد و خودش به یک پادشاه قدرتمند تبدیل میشود.
وی در ادامه این مطلب عنوان کرد: در داستان کیخسرو ما شاهد این نکته هستیم که هیچ پیروزی بدون علاقهمندی و همراهی مردم ممکن نیست و کیخسرو پیروزیهایش را با حمایت مردمی که دوستش میدارند، به دست میآورد اما نکته قابل ملاحظه در این است که او زمانی که در اوج قدرت است از قدرت کناره میگیرد در واقع او نظم پیروزمندانه تاریخ را برقرار میکند و از قدرت کناره میگیرد چرا که بر این باور است که اگر بماند تبدیل به ضحاک میشود و دایما از خدا میخواهد قدرت عادل بودن را به او ارزانی کند از این رو مورد سرزنش بزرگانی چون زال و کیکاووس واقع میشود. نویسنده «اژدها در اساطیر» در ادامه در پاسخ به این سوال که گرایش به شاهنامه خوانی در جامعه در چه سطحی است، اظهار کرد: برای تایید یا رد این مسئله آماری در دست ندارم اما معتقدم شاهنامه همیشه در محافل ایرانی حضوری پر رنگ داشته است. اگر ما میبینیم که در کوهپایههای ایران در سرما و گرما، شاهنامهخوانی میکردند دلیلی بر این مدعا است از طرفی دیگر شاهنامه زبان قابل فهم جامعه است شما وقتی که شاهنامه میخوانید، تبدیل به یک قهرمان میشوید و عزت خود را در شاهنامه میبینید.
شاهنامههای دیگری هم داریم اما نه به غنای شاهنامه فردوسی
دکتر حسن انوری، عضو دائم فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه شاهنامهسرایی را فردوسی شروع نکرد، به خبرنگار «خبر» گفت: شاهنامهسرایی در ایران مدتها قبل از فردوسی آغاز شده بود؛ در آغاز دوره اسلامی که ترجمه کتابها از فارسی به عربی شروع شد، ایرانیان در پی حفظ مفاخر گذشته خود بر آمدند، در دوره شاهان ساسانی، شاهنامههایی به نثر هم نوشته شده که شاهنامه ابومنصوری یکی از مهمترین این کارها است، بعد از آن شاهنامه ابوموید بلخی یکی دیگر از شاهنامههای موجود در این دوره است اما شاهنامه فردوسی مهمترین شاهنامهای است که در اوج قرار دارد.
وی خاطر نشان کرد: بعد از فردوسی نیز شاهنامهسرایی در ایران ادامه یافت اما هیچ کدام از شاهنامههای سروده شده بعد از فردوسی قابل برابری با اثر گرانسگ او نبودند و به شهرت و اعتباری که فردوسی به آن دست یافت، نرسیدهاند از این رو کمتر مورد اقبال واقع شدند و شهرت چندانی به دست نیاوردند.
این نویسنده و سر ویراستار «فرهنگ بزرگ سخن» با بیان اینکه داستانهای موجود در شاهنامه داستانهای کهنی بودند که از قبل وجود داشتهاند، عنوان کرد: این داستانها از قبل وجود داشتهاند و چنانکه خود فردوسی میگوید در این داستانها دست نبرده و دخل و تصرفی در آنها نکرده است بلکه داستانها را با نبوغ خود به بهترین شیوه داستانسرایی بیان کرده است و آنها را به گونهای به نظم کشیده که برای هر مخاطبی زیبا و دلپذیر میافتد وگرنه فردوسی در بیان این داستانها راوی صرف است. وی همچنین درباره روی آوردن مردم به شاهنامهخوانی در دوران کنونی عنوان کرد: شاید روی آوردن مردم به شاهنامه در روزگار کنونی عکس العملی در برابر رفتار دولت باشد چرا که دولت در دوره حاضر به مسایل ایرانی کمتر اهمیت میدهد از این رو مردم به این اثر فاخر ایرانی و ملی بیشتر توجه میکنند.
انوری ادامهداد: ما با خواندن شاهنامه به هویت خودمان میرسیم در واقع هر ملتی یک سجایا و خصوصیات خاصی دارد که مجموعه آنها هویت یک ملت را تشکیل میدهد، در واقع هویت و ریشه ما به عنوان ایرانی به دلیل آثاری است که بزرگانی چون فردوسی از خود برای ما به یادگار گذاشتهاند.
این پژوهشگر شاهنامه فردوسی را یکی از بزرگترین حماسههای تاریخ بشریت خواند و عنوان کرد: در دنیا نظیر این اثر بزرگ از انگشتان یک دست تجاوز نمیکند، شاهنامه فردوسی از نظر زبان حماسی و بیان زیبا بر دیگر آثار مشابه خودش در جهان رجحان دارد.
وی همچنین درباره قسمتهای مختلف شاهنامه نیز گفت: تمامی قسمتهای شاهنامه از نظر ارزش ادبی یکسان نیستند، بلکه بخشهایی از شاهنامه مانند رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، و داستان سیاووش از لحاظ ادبی فاخر تر از دیگر قسمتهای شاهنامه هستند.
شاهنامه، یک آشتینامه حماسی است
دکتر قدمعلی سرامی، شاهنامه پژوه، بزرگترین مسئله مطرح شده در شاهنامه را دردمندی مستلزم مدارا عنوان کرد و اظهار داشت: دردمندی مستلزم مدارا و رواداری به ما یاد میدهد که هر امری که در عالم وقوع مییابد فرد مسبب آن است یا جمع آن عقل را بپذیریم و روا بداریم و در نتیجه به نوعی با هر تفاوت و اختلافی راه بیاییم و آشتی کنیم.
وی در ادامه شاهنامه را آشتینامه خواند و گفت: با آنکه شاهنامه در ظاهر کتاب جنگ است و فردوسی در این اثر بیش از 200 جنگ را گزارش میدهد اما در حقیقت این کتاب «آشتینامه» است زیرا که ما را ناگزیر میکند که با اضداد راه بیاییم؛ مثلا وقتی که رستم و سهراب را میخوانیم با پدری فرزند کش، حیلهگر و دروغگو و بیرحم رو به رو هستیم که با فرزند بی تجربه، ساده لوح و صمیمی، مهربان، دوستدار شناخت پدر، یعنی سهراب روبرو میشود اما در نهایت هم فرزند مقتول و معصوم یعنی سهراب را دوست میداریم و هم پدر قاتل و گناهکار را میبخشیم.
وی توضیح داد: دلیل راه آمدن با اضداد در شاهنامه آن است که شاهنامه به ما نشان میدهد که هر دو طرف از برخی رفتارها ناگزیر بودند و هر دو همان میکنند که برایشان پیش آمده است در واقع شاهنامه به ما یاد میدهد که همه چه گناهکار چه بیگناه مامورند و معذور و به قول خود شاهنامه «مدارا خرد را برادر بود/ خرد بر سر دانش افسر بود».
وی که دارای دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است، تصریح کرد: میبینیم که در ذهنیت شاهنامه خرد و مدارا از یک گوهر هستند به عبارتی دیگر خرد و مدارا با یکدیگر برادر هستند و پدر و مادرشان یکی است، بنابراین زمانیکه که ما این آموزش را از شاهنامه درس بگیریم بیگمان راحتتر خواهیم زیست و در برابر هر ناملایمی گردن خم نمیکنیم و میدانیم که جهان قلمرو آویزش و آمیزش اضداد است.
سرامی با بیان اینکه فرا گرفتن آموزههای شاهنامه زندگی را بر ما آسان میکند، گفت: به نوعی شاهنامه میخواهد بگوید هر چه پیش آید خیر، شر، زشت، زیبا، روا و ناروا، همه به مشیت دوست است. وی تاکید کرد: شاهنامه ما را به بردباری در برابر ناملایمات فرا میخواند و راه آمدن با همه شرایط و احوال را توصیه میکند اگر همه هفت میلیارد انسان امروزی به همین یک توصیه فردوسی عمل کنند دیگر با این آشفته بازار روبرو نخواهیم بود.
نظرات
ارسال یک نظر