پژوهشی از مسعود اسپنتمان : آزادی در فلسفه ارد بزرگ
پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com اُرُد بزرگ میگوید: آگاهی تنها راه رسیدن به آزادی است. آزادی و آزادگی خواست همیشگی ایرانیان بوده است که آزاد، زادم، نه من بنده ام / یکی بنده ی آفریننده ام (حکیم ابوالقاسم فردوسی) “آزادی” از آن دسته واژگان است که به شَوَند گستردگی مینه ی آن، در دبستان های گوناگون اندیشه، چم آوری های گوناگون به خود پذیرفته است. منتسکیو آزادی فلسفی را باورمندی انسان به توانایی در انجام آنچه اراده اش خواهان آن است، میداند. روسو نیز میگوید: “پیروی از میل یک فرد بردگی است، و فرمانبرداری از قانونی که خود برپا کرده ایم، آزادی است”؛ و نیچه بر می آشوبد که نه هر قانونی. زیرا پیروی از قانون برساخته ی به دست بردگان، ابر انسان را برده میسازد. “آنارشیست” ها آزادی را توانایی کنشگری بدون بودِش دولت میدانند. “اصالت وجود گرا” ها، آن را در توانایی بیکرانه ی اندیشیدن و خودآفرینی میبینند. “مارکسیست” ها نیز نابودی طبقات را پیام آور آزادی میدانند. در این میان، هگل، آزادی را با فرآیند عقلانی شدن کارهای آدمی یکسان می انگارد. به دیده ی او روح