پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۱۰

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : فرهنگ در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: فرهنگ های همریشه ، انگیزه ای توان مند است که موجب همبستگی کشورها در آینده میگردد. انسان در روند فرگشت خویش "از تنواره ای که پیش از باشندگی آدمواره ی خود در آن میزیست"، به دو چشم دچار آمد که بر فراز چکاد سر او جهان بیرونی را میپایند. گزاره ای که باید بدان نگرا نگاه کرد نیز همین است که آدمی به چشمی وابسته است که خویشکاریش "نگاه به بیرون" است؛ و از "نگاه به درون" تن در میزند، زیرا نه توانایی نگرش به درون را دارد و نه از اساس برای چنین کاری برنامه ریزی شده است. در نگاه نخست بدیهی مینماید که جهان "درون" برای آدمی هرگز هراسناک نباشد، چرا که وی درون خویش را "خودی" میپندارد، اگر هم چیزی ترس آور باشد، جهان پر از ناشناخته ها و "ناخودی" های بیرون است. اما واقعیت به وارون آنچه گمان ورزی میکنیم است. هراس ما از ناشناخته های گیتی، واکنشی دو سویه به دو گونه کنش، یکی ترس از نادیدنی بودن رخدادهای درونی، و دیگری ترس از پیش بینی ناپذیری رویدادهای بیرونی است؛ که روی ه

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : نادر در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ: نادرشاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند، کشوری با شکوه بسازد. نام او همیشه برای ایرانیان، آشنا و دوست داشتنی خواهد بود نادرقلی پیرامون سال 1066 خورشیدی در گوشه ای از خراسان به نام درگز چشم به گیتی گشود. او همچو نامش یکی از نادرترین و دلاورترین و بزرگترین رزم آوران تاریخ جهان است. ناپلئون او را میستود. در تاریخ ایران و جهان، یافتن همتایی در جنگاوری برای او دشوار است. کارهای نمایان وی در نبردهایش او را در رده ی بزرگترین اندیشه وران جنگی جای میدهد. کسانی همچون کوروش، داریوش، خشایارشاه، هانیبال سردار کارتاژ، ژولیوس سزار، شاپور نخست، ناپلئون، سورنا، ابومسلم و یعقوب لیث صفاری. او در زمانی که افغانها و روس ها و عثمانی ها به ایران دست انداخته بودند و کشور در بیشینه هرج و مرج بود به همراه سواران خود به طهماسب صفوی پیوست، شورش های داخلی را خواباند و افغانها را بیرون ریخت ، شاه طهماسب صفوی بر نام آوری و ارجمندی نادر در میان مردم رشک برد و برای نشان دادن توانایی خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت و در آن جنگ ه

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : کوروش در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: کوروش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او میماند، چرا که از راه راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند اگر اشو زرتشت را پدیدآورنده ی "اندیشه ی نیک" بدانیم و فردوسی بزرگ را بازگو کننده ی اندیشه نیک در کالبد "گفتار نیک"، بی گمان هیچ باشنده ای چونان "کوروش بزرگ" نمیتوانند به کردار رساننده ی اندیشه و گفتار نیک در پیکره ی "کردار نیک" باشد. بزرگمردی نیک اندیش، نیک گفتار و نیک کردار که تا ابد نامش جاودان خواهد ماند از آن رو که سودایی مگر بهروزی آدمیان نداشت. کوروش قهرمان بختیار، چه به فرمانروایی رسید، میان قوم های برادر آشتی ایجاد کرد، سپس لیدی و فریگیه را بر قلمرو خویش افزود و بر نیروی سراسر ایونی چیرگی یافت. آسمان با او سر کین نداشت، چون فرزانه بود. (ایسخیلوس) خداوند میگوید.... درباره ی کوروش.... که او شبان من است و بخشش و شادی مرا به انجام خواهد رسانید..... خداوند به مسیح خویش کوروش- که دست راست او را گرفتم تا با وی کشورها را شکست دهم و کمرهای پادشاهان را بگشایم؛ تا درها را بر روی

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : فردوسی در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنامه فردوسی میبینند و در هر دودمانی که باشند بر آن راه خواهند بود. کتاب گران سنگ شاهنامه، مهمترین دستاورد پیشینه ی کهن ماست . چو این نامور نامه آید به بن / ز من روی گیتی شود پر سَخُن نمیرم از این پس که من زنده ام / که تخم سخن را پراکنده ام هر آنکس که دارد هُش و رای و دین / پس از مرگ بر من کند آفرین (حکیم ابوالقاسم فردوسی) اندیشه، گفتار و کردار نیک، سه پیام بن مند و اساسی فرهنگ ایران است. فرهنگی پربار که بسیاری از شگفتیها، برای یکبار آنهم تنها در او رخ داده اند. یکی از این شگفتیها، پای گذاشتن حکیم ابوالقاسم فردوسی به آستانه ی گیتی و در ایران زمین است. آنگاه که فردوسی چشم به جهان نگشوده بود، از آن رو بود که جهان را هنوز توان آن نبود که سراینده ای چون او بپروراند. او را فردوسی نامیده اند زیرا که به راستی فردوسِ برین جایگاهش بود. من به آن شاعری می اندیشم که نقد عمر بر کف نهاد و جوانی اش را برای پدید آوردنِ شاهکاری بزرگ سپری کرد. من میدانم که هشتمین بهشت جایگاه اوست (پرنس

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : پیمان در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ می گوید : پیمان با دستها و کاغذها بسته نمی شود پیمانها را با چشم ها حک می کنند. استوارترین پیمان ها آنهاییست که با اندیشه مان پذیرفته ایم پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان (جافظ) پیمان برگرفته شده از دو بخشِ (پت + مان) است که میتواند در چِمِ "با اندیشه" یا "با منش"، باشد. پیمان ها چارچوب هایی هستند از همه ی توتمها و تابوها و آداب و آیینهایی که آدمیان برای پاسبانی از علاقه مندیهای خویش در برابر یکپارچه سازیهای بیرونی، ساختارده اند. پیمانها قراردادهای نانوشته ای هستند که به جای آوردن آنها همنوایی و همبری و دادگری در هاژه را موجب میشود. پیمان در خُردترین بخش گیتی تا کلان ترین بخش آن کاربرد دارد. چنین قراردادی، میتواند میان آدمی با خویشتن بسته شود، یا در بخشی بزرگتر چون دو کشور یا میان همه ی آدمیان گیتی. نکته ی آشکار این است که برای بسته شدن پیمان، هستیِ کمینه دو تنواره یا بیش از آن بایسته است. پایگاه پیمان (مِهر) میان دو همسر بیست، میان دو همکار سی، میان دو خویشاوند چهل، میا

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : ناراستی در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ می گوید : ناراستی ها پیشاپیش رو به مرگ و نیستی اند مگر آنکه ما آنها را در اندیشه و روان خویش زنده نگاه داریم ! بیا تا جهان را به بد نسپریم / به کوشش همه دستِ نیکی بریم نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار جهان سر بسر چون فسانه ست و بس/ نماند بد و نیک بر هیچکس (فردوسی بزرگ) تاریکی در زندگی ماندگار و ابدی نیست، برسانِ روشنایی (اُرُد بزرگ) «آری؛ آن دو گوهر مینوی آغازین که با هم در خواب و رویا بودند، پدیدار و آشکار شدند. در اندیشه، گفتار و کردار، یکی "نیک" و دیگری "بد" است. از این دو نیکوکاران هستند که با شیوه ی درست برمیگزینند نه نیکوکاران (یسنا؛هات30 بند 3)» این دو گوهرِ همزاد در بیکنشی و رویا با یکدیگر در سرشت آدمی به سر میبرند. روش و منش انسان میتواند یکی از آن دو را از بیکنشی و رویا مانندی به کنشگری فراخواند. انسان با آزادگزینی میتواند با داوری خویش یکی از آن دو را بگزیند و بپروراند. هر کدام که گزیده شدند، از بیکنشی به کنشگری درآمده و آنچه درون خود دارند را نمایان میسازند. گوهر نیکی از

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : دیوانسالار در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند، آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند برای اندازه گیری چندی(کمیت) و چونیِ(کیفیت) هر چیز، ابزار ویژه ای بایسته است. برای اندازه گیریِ "چندی" ها دو گونه ابزار شناخت داریم. ابزارهای چندیِ پیوسته و چندیِ گسسته ابزارهای چندیِ پیوسته، آماره (رقم) ها را با خردیزه (اعشار)، پیوسته وار به سنجشگر خود نشان میدهد. ابزارهای چندیِ گسسته، آماره ها را گسسته وار بی خردیزه نمایش میدهد. چون 1 – 2 – 3 – 4 – 5 برای اندازه گیری "چونی" ها از صفت های کیفی بهره برداری میشود همچون نشان دادن چونیِ چیزها با نشانه ی: خوب – میانه – بد؛ فرمانروایان فرهمند تا پیش از آنکه به دام دیوانسالاری بیفتند، سخت در پی خرسندگردانی مردم خویشند. به فرمان یزدانِ پیروزگر / به داد و دهش تنگ بستم کمر چراکه فره ی آنها از میزان خرسندی زیردستانشان سرچشمه میگیرد. در این وینه، آنان با دید "چونی" نگر، افزایش میزان بهروزی مردم خویش، یا کم و کاستی آن را میسنجند. چنین سنجشی برآیند سالها نیک ک

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : ساختار در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ می گوید : ساختاری که با سرشت آدمی سازگار نباشد توان پایداری ندارد. نیرومندترین ساختارها ، نرم ترین آنهاست ، ساختارهای خشک و سخت خیلی زود نابود می گردند . از دیدگاه نگرش به شالوده ی ساخت و بهره برداری، دو گونه ساختار داریم. ساختارهای ابزارواره(مکانیکی)، و ساختارهای اندامواره(ارگانیکی) ساختارهای ابزارواره ای، با اراده ی آدمی ساخته میشوند. چنین سازه هایی، ماشینی هستند که ما بر اساس بهره مندی و بهزیستی خود میسازیم و برای رسیدن به هدفهای خود آن را اداره میکنیم. برای نمونه، دولتِ ابزارواره، ساختاریست برآیند قراردادی که برای نظم آفرینی و امنیت به بهای کراندار کردن کنشهای آدمی بسته میشود. دولتی چیزی را فراهم میکند که طبیعت پوشش نداده است و آن آشتی و امنیت و آزادی هاژمانی است. ساختارهای اندامواره ای، به اندامواره های پیشرفته ای مانند میشوند. اینگونه ساختارها، تنواره ای زنده و دارای گوناگونی و پیچیدگی اند. برای نمونه، دولتِ اندامواره، ابزاری نیست که انسان برای رسیدن به هدف ویژه ای آن را ساخته باشد، بلکه مانند خانواده و جامعه، اندامواره

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : آموزگار در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: دانش آموزان، جوانه های برخواسته از وجود آموزگاران اند که با آسمانها می آمیزند و ریشه گاهشان همان خاک پر ارزش است. یک آموزگار میتواند با رفتار و گفتارش کشوری را دگرگون کند چو گویی که: "فامِ خرد توختم / همه هرچه بایستم آموختم" یکی نغز بازی کند روزگار / که بنشاندت پیش آموزگار (حکیم ابوالقاسم فردوسی) بارورگری از آسمانهاست. بارورشوندگی از زمین است، و از پیوند میان این دو است که انسان زاده میشود. «در تاریخ دین، پیوند میان آسمان و زمین به عنوان نخستین اروسی سپند که خدایان نیز از آن پیروی میکنند ستوده شده است. (میرچاالیاده؛ رساله در تاریخ ادیان؛رویه 237)» «اساطیر یونان و روم نیز بر همسری آسمان و زمین (اورانوس و گایا) گواهی میدهند (اساطیر یونان و روم؛سعید فاطمی؛رویه 17)» «بر اساس اسطوره ی چینی آفرینش آسمانها و زمین از دو بن پارِ یانگ(نرینه؛اسمان) و یین(مادینه؛زمین) به هستی درآمده است و در پی این آمیزش انسان پدید میآید (اساطیر چین؛آنتونی کریستی رویه 73 تا 76)» پیوند اسطوره ای میان آسمان و زمین به گونه ای استعاره ای

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : اسطوره در فلسفه ارد بزرگ 2

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: پیوند ما تنها با زندگان نیست، همه ی ما پیوندی ابدی با نیاکان و اسطوره های سرزمین خویش داریم برخی از آدمیان چنان در خودنگری یا خرده نگری فرو رفته اند که گویا هزاران سال کسی جز آنها در گیتی نزیسته است، یا اگر کسانی زیسته اند، به شمارشان نمی آورد. نکته ی باریکی که پیرامون این دسته از آدمیان میتوان به دیده آورد، ناچیزی بزرگیست که آنان، خود را در آن فرورفته میبینند. «در باختر، انسان به گونه ای بی پایان ناچیز است؛ و بخشش خدا همه چیز، به شمار میرود (روانشناسی و شرق؛ یونگ)» برخی دیگر از آدمیان همانند خاوریان، همگونه های خود را چون اندامواره های یک پیکره میبینند، ازینرو آدمیان را دارای سرنوشتی پیوسته و بهم بسته شده میبینند. « در خاور، انسان، خداست و خود را نوزایی میکند (روانشناسی و شرق؛ یونگ)» در این میان، "ارد بزرگ" همنوا با نیاکان اهوراکیش خود، پیوند آدمیان را تنها با دیگر باشندگان زنده ی گیتی نمیداند بلکه زندگان گیتی را در پیوستگی همیشگی با نیاکان مرده و اسطوره های سرزمین خویش میداند، و این نکته ایست شگفت که "

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : باران در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: بارش باران تپش زندگی و مهربانیست باران، مهر آسمان است نه بغض آن، همانند آدمیان مهرورزی که میبارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند. بارش باران از پستان گیتی فرزندان را در دل خاک جانی میدهد و زندگی را هویدا میکند و چه نیک مردان و زنانی که میبارند برای شکوفا شدن بستر آیندگان روح انسان/ شبیه آب است/ از آسمان جاری میشود/ به آسمان بازمیگردد/ و باید دوباره به زمین سرازیر شود/ در تغییری جاودانه (گوته) «در نگاه به اسطوره ها، ما تا کنون همواره در کرانه ی بهره برداری از بازنمودهایی چون خورشید، ماه یا بازنمودهای برگرفته از روییدنیها درجا زده ایم. این که اسطوره ها پیش از هر چیز، بازخوردهای روانی و نمودار گوهر روح هستند، هیچگاه ما را به خود درگیر نکرده است. انسان نخستین، آنچنان خود را با به گفتار درآوردن همانیِ [عینی] چیزی که در پیرامونش بود مشغول نمیکرد، چراکه او نیازی بایسته تر و یا بهتر داشت. روح ناآگاه او انگیزه ای شکست ناپذیر را حس میکرد که همه تجربیات پیرامونش را با رخدادهای روحانی مرموز همانند میساخت. برای او دیدن فرورفتن ی

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : پیام آور در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: پیام آوران باورهای پست، بزرگترین پیروزیهای تاریخ مردم خویش را به ریشخند گرفته اند ز دیهگان و از ترک و از تازیان / نژادی پدید آید اندر میان نه دیهگان، نه ترک و نه تازی بود / سخنها به کردارِ بازی بود زیان کسان از پی سود خویش / بجویند و دین اندر آرند پیش هر کشوری در فراز و نشیب تاریخ خویش پیروزیها و شکست هایی را تجربه کرده است. پیروزیها را پاس داشته و از شکستها پند گرفته است. در این میان خودباوری ملی تا بدانجا مهم است که در گوشه کنار جهان، گاهی حتا شکست ها را چونان پیروزی وانمود کرده اند. برای نمونه، باختریان شکست ماراتون را در تاریخ ملی و در تاریخ ورزش جهان همانند پیروزی یونان بر ایران به رخ همگان کشیده اند. اما در دل جهان، یعنی ایران، سخن به گونه ی دیگر است. روشنفکران ایران، دستاوردهای میهنی خویش را به دو گونه ای متفاوت سنجیده اند. نخستین گروه یا روشن اندیشان، بر پیروزیها میبالند و بر شکستها آگاهند اما در تلاشند تا چراییِ آن را در یابند: ز هر کشوری موبدی سالخورد / بیاورد و این نامه را گِرد کرد بپرسیدشان از کیان جهان /

پژوهشی از مسعود اسپنتمان : بدی-خوبی در فلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان sepitemann@yahoo.com ارد بزرگ میگوید: آنکه میگوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد، با کسی که همه چیز را اهریمنی میپندارد تفاوتی ندارد. برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی درافتادن است. تنها کسانی خوبی را خوب میبینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند در گفتار گاتاهای اشو زرتشت، نیکی و بدی، دو مینوی همزادند که از ازل همراه یکدیگر در رویا به سر میبردند تا اینکه در اندیشه ی نخستین انسان به هم آمیختند و به کنشگری رسیدند. چنین نگرشی به مینه های نیکی و بدی، نگرشی همیشگی، مطلق و جزمی است. به گفته ی دیگر، نیکی یا بدی در اندیشه ی ایرانی هرگز، مینه هایی نسبی نیستند. هر اندیشه ای که گیتی را هستنده تر سازد اندیشه ای نیک است. در برابر هر اندیشه که گیتی را به نیستی بکشاند، اندیشه ای بد است. در برابر چنین گزارش آشکارا، تفسیرناپذیر و یگانه ای از اخلاق، دو تفسیر دیگر نیز وجود دارند که دو روی یک سکه اند. سکه ای با نام "صلح مسیحی" که در یکسو باور دارد همه چیز خوب است، اما در سوی دیگر میپندارد «همه چیز خطاست». باورمندان مسیحیت به اندازه ای که